"صلوات"

خدایا

اللهم الرزقنی شهادة فی سبیلک تحت لواء ولیک

گویند مرا به رسم رفاقت دعا کنید
اما شما فقط مرا به قصد شهادت دعا کنید
التماس دعای شهادت

دوري از گناه

شوهر خواهر شهيد عباس بابايي مي گفت:

تازه وارد دانشكده ي نيروي هوايي شده بود كه يك روز

با من تماس گرفت و گفت:

«فلاني لطفاً بيا تهران،كار واجبي دارم.» نگرانش شدم،

مرخصي گرفتم و رفتم تهران.به دانشكده كه رسيدم،رفتم

آسايشگاه پيش عباس.بعد ازاحوالپرسي،

گفت:«شما مسئول آسايشگاه ما رو مي شناسي؟

بي زحمت برو راضيش كن تا منو از طبقه ي دوم بياره

طبقه اول.»گفتم:«قضيه چيه عباس؟ تو كه يه سال بيشتر

اينجا نيستي!»گفت:«ميدوني چيه؟راستش آسايشگاهمون

به آسايشگاه خانوما ديد داره! نمي خوام به گناه بيفتم.»

وقتي قضيه رو به مسئول آسايشگاه گفتم، خندش گرفت و

گفت:«طبقه دوم كلي طرفدار داره! باشه،به خاطر شما

ميارمش پايين.»

آقا بیا شهیدان ثابت کردند...

نامه ی یک دختر جانباز به امام حسین(ع)....


خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون
سلام امام حسین مهربون...
من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است... 
الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده آرومه آرومه . 
وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش حرف می زنم...
امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم ...
من حاضرم دختر شما بشم... 
به جاش حال بابام رو خوب کنید از شما خواهش می کنم می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...

خاطره ای از شهید عباس بابایی

حدود سالهای 61 و62، زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:

در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.

 پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل میخوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:

جناب سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.

اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:

کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.

فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.

پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا ناشناس بماند.

راوی:ستوان موسی صادقی

چی داریم برای گفتن...

...شهید گمنام...

اینان که گمنامی را برگزیدند آوازه نامشان در عرش پیچیده است!ما گوش بصیرت نداریم...

مائیم که با این همه نشانه باز هم نمی بینیمشان...

مائیم که هنوز کربلا و ناله هایش را درک نکردیم...

مائیم که نمیفهمیم یا زهرا یعنی چه؟؟؟

وحال آنکه چه جوابی داریم به شهدا بدهیم ؟

موقعی که می گویندخواهرم چرا روی خون من پا گذاشتی ؟چرا حجابت را رعایت نکردی؟

موقعی که می گویند برادرم چرا حرمت ما را نگه نداشتی ؟چرا مواظب نگاهت نبودی ؟

به فرزندان شهدا چه جوابی داریم بدهیم ؟موقعی که می گویند حسرت دیدار پدر بر دلم ماند .

به همسر شهدا چه خواهیم گفت ؟موقعی که می گویند عزیز زندگی ام ،پدر فرزندانم وتنها عشقم کنارم نیست.

"همسر و فرزند شهید کمیل ایمانی "




وداع دوقلوها با پدرشان

شهید محـــــــــــمد مـــــــهدی کازرونــــــی در سال ۱۳۳۹ در روستای ســـــعدی از توابع کــازرون به دنیا آمد.

دو قلوهایش که به دنیا آمدند برای نام گذاری شان هر کسی چیزی می‌گفت.


اما حاجی گفت: هر چی قرآن بگه. قرآن را که باز کرد، آیه آمد «بشیراً و نذیراً» اسم پسرهایش را گذاشت

بـــشـــیـــر و نــــــــذیــــــــر.


او در سال ۱۳۶۲ در حالی که فرماندهی طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله را بر عهده داشت و در عملیات

والفجر ۴ به شهادت رسید.


و اما چند عکس :


لحظه شهادت :



هفته دفاع مقدس گرامی باد


امام علی(ع):
خداوند، شهدا را در قیامت باچنان جلال و نورانیتی وارد محشر می کند،
که اگر انبیا سواره از مقابل آنان عبور کنند به "احترام شهیدان” پیاده شوند.

نامه دختر یتیم به رزمندگان

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا(ع)

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.


ادامه نوشته

چشمهایت کو برادر

[تصویر: 93474458530299036363.jpg]


چشم هایت کو برادرم!!!

چی؟؟چی؟؟

فدایش کردی؟برای چی؟برای کی؟برای دفاع از ناموست؟؟!!

آه...

خوب شد ، خوب شد که امروز دیگر نیستی ، نیستی تا ببینی.

چی رو؟؟

هیچی...هیچی...!!

فقط به مادرت زهرا (ع) بگو ببخش ، فقط ببخش!!

 

شرمنده ایم...

لبیک فرمانده

حمله ی نظامی به ایران
گاه گاه زمزمه هایی به گوشمان می رسد :. " حمله ی نظامی به ایران " ..

آمریکا با ﻫمه ی نفهمی اش چقدر خوب فهمیده است. ﮐه ساکنان این مرز و بوم عـاشق شهادتند !.

آهای !. متشکریم که تهدید کرده ای ما را به آرزویمان می رسانی !

ما سرباز این فرمانده ایم و آماده ی شهادت !..

ورود امام زمان(ع) اکیدا ممنوع!!!

 

 

یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.
 
هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.
 
لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود...

برای عروس بسیارمهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند.

از اينكه داییش سفر بود و به عروسی نمي رسيد دلخور بود...

خيلی از كارت ها مخصوص بودند.

مثلا فلان دوست و فلان فامیل و فلان مدیر ...

خودش و همسرش کارتها را می بردند

و سفارش هم ميكردند كه حتما تشریف بیاورید

خوشحال میشویم.اگر نیایید دلخور میشوم.

دلش مي خواست عروسی اش بهترين باشد. همه باشند و

حسابی خوش بگذرانند.
 
همه چیز هم تدارک دیده بود.

آهنگ – گروههای ارکست – وبسیاری چیزها و افراد و وسایل دیگر

 آنها حتما بايد باشند، بدون آنها که خوش نمی گذرد.


بهترین تالار شهر را آذین بسته بودند
 
چند تا از دوستانشان که خوب میرقصند هم

حتما باید باشند تا مجلس گرم شود.
 
آخر شوخی نبود که- شب عروسی بود...
 
همان شبی که هزار شب نمیشود.
 
همان شبی که همه به هم محرمند.
 
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید

به تمام مردان شهر محرم میشود
 
این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم...
 
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست.
 
اما نه یادم آمد.
 
 این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید.
 
همان شبی که حتی داماد هم آرایش میکند.
 
همه و همه آمدند
 
حتی دایی که مسافرت بود همه بودند ...

اما .....................

اما کاش امام زمان "عج" هم حضور داشتند.

حق پدری دارد بر ما...
 
مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
عروس برایشان كارت دعوت نفرستاده بود،

اما آقا آمده بودند.

اما متاسفانه
 
به تالار كه رسيدند سر در تالار نوشته بود:


(ورود امام زمان"عج" اكيدا ممنوع!)

 
آقا دورترها ايستادند  و فرمودند: دخترم عروسيت مبارک!
 
ولی اي كاش كاری ميكردی تا من هم می توانستم بيایم ....
 
مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید.
 
(آخر امامان  پدر معنوی ما هستند)

دخترم من آمدم اما ...
 
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت
 
و برای خوشبختی دختر دعا کرد....
 
یا صاحب الزمان شرمنده ایم ..

غیبت آقا...

بيا تا براى هميشه فريادرس عاشقان موعود باشى


"از مأموریت که برگشت، خوشحال بود. پرسید: «راستی فرمانده! گمراه کردن اینها چه

 فایده ای دارد؟ » ابلیس جواب داد: « امام اینها که بیاید، روزگار ما سیاه خواهد

 شد؛ اینها که گناه میکنند، امامشان دیرتر می آید...»"

پوتین های آوینی



شهید سید مرتضی آوینی….

مکه برای تو

فکــــــــــــــــه برای من

بالی براي پرواز نمیخواهم

با همین پوتین های کهنه هم

میتوانم به بهشت بروم…

نمیدانم به کدامشان رای دهم...

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات


همراه رهبر

از خود گذرکنیم که این خوان آخر است !

این انقلاب بیمه ی حضرت حیدر است 

تحریم میکنندکه تسلیممان کنند

غافل ازاین که دل به بلاها شناوراست 

ماراچه کار به بازارسکه ودلار

مارابه سرهوای اشارت رهبراست

جان میدهیم وننگ ملامت نمی خریم

حرف دل امام همان حرف آخراست

میثاق با شهدا

شهادت را

نه در جنگ 

در مبارزه می دهند.

بالت شکسته است "غمت مباد!

شهادت بال نمی خواهد,حال می خواهد....

بال را پس از شهادت می دهند

نه پیش از آن....


آسمانی ها

ای شهدا

ای شهدا

شما با معبود خود چه گفتید که آسمانی شدید؟

شما در خلوتهای شبانه خود چه کردید که اینگونه پرواز را آموختید؟

دستم را بگیرید و مرا از این ظلمت کده رهایی بخشید!

مناجات عاشقان با معبود

شهید کربلایی

پدر شهیدغلام رضا زمانیان نقل می کرد که :قبل از عملیات بدر غلامرضا جلو من ومادرش بدنش
رابرهنه کرد وگفت :نگاه کنید!دیگر این جسم را نخواهید دید.همان طور شد ودر عملیات بدر
مفقود گردید. پدر شهید اضافه کرد:دوازده سال در انتظار بودم وباهر زنگ درب منزل می دویدم
تااگر اوبرگشته باشد اولین کسی باشم که اورا می بینم .تااینکه یک روزخبر بازگشت اورادادند.
فقط یک جمجمه از شهید برگشته بودکه مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت .
در نزد ما رسم است بعد ازدفن، سه روز قبر به صورت خاکی باشد مردم در تشیع جنازه اوباشکوه
 شرکت کردند.
 
شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند گفتم:چه کار می کنید؟
گفتند:مامور هستیم اور ا به کربلا ببریم.
گفتم: من دوازده سال منتظر بودم چرا اور ا آوردید؟
گفتند:ماموریت داریم ویک فرد نورانی رانشان من دادند. عرض کردم: آقا! این فرزند من است.
فرمود:باید به کربلا برود. اورا آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم.
پدر شهید از خواب بیدار می شود باهماهنگی واجازه نبش قبر صورت می گیرد می بینند :
خبری ازجمجمه شهید نیست وشهید به کربلا منتقل شده است!!!
 
راوی:پدر شهید غلام رضا زمانیان

زندگینامه حضرت معصومه(ع)

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.

ادامه نوشته

ولادت حضرت معصومه(ع) و روز دختر مبارک...



ای آینه ی تقوی وی شاخه گل طوبی
هستی ز تو شد زیبا یا حضرت معصومه
از جود و سخای تو از لطف و عطای تو
قم گشته بسی احیا یا حضرت معصومه

میلاد حضرت معصومه (ع) مبارک باد

ادامه نوشته

غیرت...

گفت: که چیه؟ هی جانباز جانباز شهید شهید
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!


گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد!


گفت:کی؟!!


گفتم:همون که تو نداریش!


گفت:من ندارم؟! چی رو؟!

گفتم: غیرت!!!

آقا بیا...


گر آيي همه‌ي شهر به هم مي‌ريزد  /  قله هاي غم من پشت سرم ، ميريزد


با خبر باش كه اي يوسف كنعاني من  /  دست هاي كرم اهل كرم ميريز


 
حرم الله معظم به خداوند تويي  /  تو ستون حرمي ، بي تو حرم ميريزد


و اذا زلزلت الارض ، قمر ، شمس تويي  /  از تو توحيد ،ز تو نون و قلم ميريزد


حسن چشمان شما ، ديد مرا كرد عوض  /   ازنگاه تو ولم يولد و لَم ميريزد


تو كه يك گوشه چشمت غم عالم ببرد  /  پس نگه كن به لبم ، منتظرم ميريزد

اس ام اس ویژه شهادت امام صادق (ع)



شهادت امام صادق (ع)، مرد آسمانی مدینه، چشمه جود و سخاوت، کوه حلم و بردباری، تجسم اخلاص و صبر و دریای عمیق علوم لدنی بر پیروان آن حضرت تسلیت باد


شیعیان رهبر ما را کشتند

صادق آل عبا را کشتند

نور چشم علی و فاطمه را

وارث کربوبلا را کشتند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادامه نوشته

زندگینامه امام جعفرصادق(ع)

نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفايده)
كنيه: ابو عبداللّه
لقب: صادق
نام پدر: حضرت محمد بن على (ع )
نام مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر
تاريخ ولادت: يكشنبه 17 ربيع الاول ، سال 83 هجرى
مكان ولادت: مدينه
مدت عمر : 65 سال
علت شهادت: مسموميت
قاتل : منصور دوانيقى (خليفه عباسى )
زمان شهادت: يكشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
مدفن مطهر: قبرستان بقيع ( مدينه )

ادامه نوشته